سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























..:: Welcome ::..

 
بارى در کرامت و فضیلت این ماه، حضرت امام صادق(علیه السلام) نیز مى فرماید: آن گاه که قیامت برپا شود، منادى الهى فریاد زند: «أین الرجبیّون؟»; کجایند آنانکه ماه رجب را گرامى داشتند و از آن، بهره ها بردند؟


گرچه همه زمان ها مخلوق خداست لیکن برخى از آنها از شرافت و ویژگى خاصى برخوردار است. درست است که همه ماه هاى سال، پرتوى از قدرت جهان آفرین است; امّا سه ماه رجب، شعبان و رمضان، داراى امتیاز و برجستگى ویژه اى هستند. در عصر جاهلیت، مردم ماه رجب را گرامى مى داشتند.
ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:23 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

قرآن نمونه‏هاى جالبى مانند همسر فرعون و همسر حضرت نوح و لوط را نقل مى‏کند که همسر فرعون با اینکه تنها بود و در خانه فرعون و سرسفره و نان‏خور و مقهور نظام او بود، ولى با اراده محکم‏تر از آهن خود، نه فرعون را پذیرفت و نه مقام و طلا و دربار و کاخ او توانست در روحیه او اثر بگذارد و همچنان که در کاخ بود، به فکر کوخ بود و در رژیم طاغوت، هوادار سرسخت رهبر آسمانى خود حضرت موسى بود، برعکس همسر نوح و لوط با اینکه سرسفره وحى تغذیه مى‏شدند و بیشترین تعلیمات براى آنها بود، چون نخواستند حق را بپذیرند، از آن سرباز زده ونپذیرفتند. ج: استمداد از شیطان
گناهکار در قیامت با ناله و نفرین به فکر مى‏افتد تا گناه خود را به دوش شیطان اندازد، ولى شیطان هم انحراف او را معلول اراده انسان مى‏داند و به مجرمان مى‏گوید: «فَلاتَلُومُونِى وَ لُومُوا اَنفُسَکُم»
 مرا سرزنش نکنید، بلکه خودتان را ملامت نمایید،
«اِلاّ أن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لِى»  زیرا من در دنیا کارى به شما نداشتم جز دعوت و وسوسه و این خود شما بودید که دعوتم را پذیرفتید،
«اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا» من همین وسوسه‏ها و دعوت‏ها را نسبت به بعضى مؤمنان داشتم، ولى آنها قوى بودند و هوشیار و متذکّر مى‏شدند.
آرى، شما خود خانه دلتان را به من دادید و من هم در آنجا سکونت کردم، «فَهُوَ لَهُ قَرِین»  وگرنه من نسبت به مردان خدا هیچ‏گونه تسلّط قهرآمیز و سلطنت و اجبار نداشتم. «مَا کانَ لِى عَلَیکُم مِن سُلطانٍ» ، «لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنوا»
د: استمداد از مأموران جهنّمشنیدید، چرا به فکر نیفتادید؟
ه : استمداد از خداوند
زیانکاران ومکذّبین به آیات خدا که به شقاوت و گمراهى خود معترفند، با کمال بى‏شرمى سرانجام به خداوند مى‏گویند: «رَبَّنا اَخرِجنَا مِنهَا فَاِنْ عُدنَا فَاِنّا ظالِمُونَ» پروردگارا! ما را از عذاب جهنّم بیرون‏آور، اگر دوباره خلاف کردیم ظالم و سزاوار دوزخیم، ولى جواب مى‏شنوند: «قَالَ اخسَئُوا فِیهَا وَ لاتُکَلِّمُونَ» دور شوید و حرف نزنید و خفّه شوید! مگر یادتان رفته که هرگاه بندگان شایسته در مناجات خود مرا مى‏خواندند و مى‏گفتند: «رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرلَنا وَارحَمنَا وَاَنتَ خَیرُ الرّاحِمِینَ» و از من طلب عفو و بخشش مى‏کردند، شما آنان را به مسخره گرفته و مى‏خندیدید و همین توهین و مسخره کردن سبب غفلت و بدبختى شما شد. (764)
آرى، آنان که خود مؤمن واهل دعا نیستند، لااقل مردان خدا را مسخره نکنند.
منبع


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:22 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

ب: استمداد از مجرمان
بیچاره گناهکار که هر چه استمداد از خوبان مى‏کند به جایى نمى‏رسد، تا بالاخره به فکر مى‏افتد که گناه خود را به دوش این و آن اندازد، به افرادى مى‏گوید: «لَولا اَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِینَ» (748) اگر شما در دنیا نبودید، ما مؤمن مى‏شدیم و راه حق را مى‏رفتیم، شما مانع شدید. ولى پاسخى که مى‏شنوند این است: «أنَحنُ صَدَدنَاکُم» (749) آیا ما مزاحم هدایت شما بودیم؟ چرا با بودن راه و چراغ و چشم سالم، کج‏روى را انتخاب کردید؟
گاهى مى‏گویند: «اَطَعنَا سَادَتَنا وَ کُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِیلا» (750) خدایا! ما تقصیرى نداریم، زیرا ما بدنبال بزرگان و رهبران فاسد بودیم که به این روز نشستیم، آنها ما را گمراه کردند و از خدا مى‏خواهند که عذاب این رهبران فاسد را دو برابر قرار دهد، «رَبَّنا آتِهِم ضِعفَینِ مِنَ‏العَذابِ» (751) ، ولى خداوند مى‏فرماید: «لِکُلٍ‏ّ ضِعْفٌ» (752) نه تنها عذاب بزرگان دو برابر است، (زیرا هم کج رفتند و هم دیگران را به کج‏روى کشاندند،) بلکه عذاب شما هم دو برابر است، زیرا شما هم در واقع دو گناه انجام داده‏اید: یکى اینکه کج رفتید، دیگر اینکه با پیروى خود از رهبران فاسد، آن ستمگران را نیز تأیید و تشویق کردید، پس هم مرتکب گناه انحراف شده‏اید و هم مرتکب گناه تشویق ظالم.
گناهکاران به رهبران خود مى‏گویند: «فَهَل اَنتُم مُغنُونَ عَنّا» (753) ما که عمرى پاى پرچم شما و بله قربان‏گو و تسلیم بى‏چون و چراى شما در دنیا بودیم، آیا امروز شما مى‏توانید درد ما را دوا و عذاب را از ما برطرف کنید؟! رهبران فاسد مى‏گویند: «اِنّا کُلٌّ فِیهَا» (754) مگر نمى‏بینید که ما خودمان نیز در بلاها گرفتاریم.
خلاصه اینکه هر چه گناهکار مى‏خواهد خودش را برهاند و گناه را به دوش دیگرى (خواه رهبران فاسد یا محیط فاسد) اندازد نمى‏تواند، زیرا اراده انسان قوى‏ترین نیرویى است که مى‏تواند تمام سیستم‏ها و نظام‏هاى غلط را بشکند، انسان ساخته محیط نیست، بلکه سازنده محیط است، انسان تنها سنّت‏پذیر نیست، بلکه سنّت‏شکن نیز هست، انسان وابسته به سیستم اقتصادى نیست، بلکه خود داراى اراده و اختیار است.
قرآن نمونه‏هاى جالبى مانند همسر فرعون و همسر حضرت نوح و لوط را نقل مى‏کند که همسر فرعون با اینکه تنها بود و در خانه فرعون و سرسفره و نان‏خور و مقهور نظام او بود، ولى با اراده محکم‏تر از آهن خود، نه فرعون را پذیرفت و نه مقام و طلا و دربار و کاخ او ما را دوا و عذاب را از ما برطرف کنید؟! رهبران فاسد مى‏گویند: «اِنّا کُلٌّ فِیهَا» (754) مگر نمى‏بینید که ما خودمان نیز در بلاها گرفتاریم.
خلاصه اینکه هر چه گناهکار مى‏خواهد خودش را برهاند و گناه را به دوش دیگرى (خواه رهبران فاسد یا محیط فاسد) اندازد نمى‏تواند، زیرا اراده انسان قوى‏ترین نیرویى است که مى‏تواند تمام سیستم‏ها و نظام‏هاى غلط را بشکند، انسان ساخته محیط نیست، بلکه سازنده محیط است، انسان تنها سنّت‏پذیر نیست، بلکه سنّت‏شکن نیز هست، انسان وابسته به سیستم اقتصادى نیست، بلکه خود داراى اراده و اختیار است.


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:21 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |


     
الف: استمداد از مؤمنانگناهکاران در قیامت در چند نوبت از مؤمنین استمداد مى‏نمایند، یک جا مى‏گویند: «اُنظُرُونَا نَقتَبِسْ مِن نُورِکُم قِیلَ ارجِعُوا وَرائَکُم فَالْتَمِسُوا نُوراً» (745) نگاهى به ما کنید تا ما از نورى که نتیجه عمل شما در دنیاست بهره‏مند...


الف: استمداد از مؤمنان
گناهکاران در قیامت در چند نوبت از مؤمنین استمداد مى‏نمایند، یک جا مى‏گویند: «اُنظُرُونَا نَقتَبِسْ مِن نُورِکُم قِیلَ ارجِعُوا وَرائَکُم فَالْتَمِسُوا نُوراً» (745) نگاهى به ما کنید تا ما از نورى که نتیجه عمل شما در دنیاست بهره‏مند شویم، ولى جواب منفى مى‏شنوند وبه آنان گفته مى‏شود: برگردید به دنیا و از آنجا نور بخواهید. گناهکاران مى‏گویند: «ألَم نَکُن مَعَکُم» (746) آیا ما در دنیا (در یک روستا، شهر، کارخانه، بازار، اداره و...) با شما نبودیم؟ مى‏گویند: چرا، جسم ما در یکجا بود، ولى خط فکرى ما، عملکرد و اهداف و رهبر و شیوه زندگى ما دوگونه بود.
در صحنه دیگر گناهکاران از بهشتیان چنین استمداد مى‏کنند: «اَفِیضُوا عَلَینَا مِنَ المَاءِ أو مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالُوا اِنّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الکافِرِینَ» (747) اى اهل سعادت! کمى از آب‏ها یا آنچه خدا نصیب شما کرده به ما نیز بدهید، ولى باز جواب منفى مى‏شنوند و مى‏گویند: خداوند نعمت‏هاى بهشت را بر کافران حرام کرده است.
ب: استمداد از مجرمان
بیچاره گناهکار که هر چه استمداد از خوبان مى‏کند به جایى نمى‏رسد، تا بالاخره به فکر مى‏افتد که گناه خود را به دوش این و آن اندازد، به افرادى مى‏گوید: «لَولا اَنتُم لَکُنّا مُؤمِنِینَ» (748) اگر شما در دنیا نبودید، ما مؤمن مى‏شدیم و راه حق را مى‏رفتیم، شما مانع شدید. ولى پاسخى که مى‏شنوند این است: «أنَحنُ صَدَدنَاکُم» (749) آیا ما مزاحم هدایت شما بودیم؟ چرا با بودن راه و چراغ و چشم سالم، کج‏روى را انتخاب کردید؟
گاهى مى‏گویند: «اَطَعنَا سَادَتَنا وَ کُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِیلا» (750) خدایا! ما تقصیرى نداریم، زیرا ما بدنبال بزرگان و رهبران فاسد بودیم که به این روز نشستیم، آنها ما را گمراه کردند و از خدا مى‏خواهند که عذاب این رهبران فاسد را دو برابر قرار دهد، «رَبَّنا آتِهِم ضِعفَینِ مِنَ‏العَذابِ» (751) ، ولى خداوند مى‏فرماید: «لِکُلٍ‏ّ ضِعْفٌ» (752) نه تنها عذاب بزرگان دو برابر است، (زیرا هم کج رفتند و هم دیگران را به کج‏روى کشاندند،) بلکه عذاب شما هم دو برابر است، زیرا شما هم در واقع دو گناه انجام داده‏اید: یکى اینکه کج رفتید، دیگر اینکه با پیروى خود از رهبران فاسد، آن ستمگران را نیز تأیید و تشویق کردید، پس هم مرتکب گناه انحراف شده‏اید و هم مرتکب گناه تشویق ظالم.
گناهکاران به رهبران خود مى‏گویند: «فَهَل اَنتُم مُغنُونَ عَنّا» (753) ما که عمرى پاى پرچم شما و بله قربان‏گو و تسلیم بى‏چون و چراى شما در دنیا بودیم، آیا امروز شما مى‏توانید درد
اى اهل سعادت! کمى از آب‏ها یا آنچه خدا نصیب شما کرده به ما نیز بدهید، ولى باز جواب منفى مى‏شنوند و مى‏گویند: خداوند نعمت‏هاى بهشت را بر کافران حرام کرده است.



نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:20 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

نویسنده: دکتر عبدالله محمد نصرت(متخصص جراحی عمومی)
ترجمه: حمیدرضا غریب‌رضا
این مقاله، ترجمه ی خلاصه ی این تحقیق است که در نشریه الاعجاز العلمی منتشر شده است. نویسنده ی محترم اصل مقاله را در 60 صفحه نگاشته و در هفتمین همایش جهانی اعجاز علمی در امارات در تاریخ 4-1 صفر 1423(25-22 مارس 2004) ارایه نموده است.
دیده شده بسیاری از مسلمانان بزرگسال که از زمان کودکی به اقامه‌ی نماز مشهور بوده اند، در سن پیری و با داشتن عمرهای بالا، تا حد زیادی از سلامت جسمانی و عقلی قابل قبولی برخوردارند.
این پژوهش، تلاش‌های علمی انجام شده را بررسی نموده، با تحلیل و بهره‌برداری از دست‌آورد‌های این تحقیقات، به دنبال رسیدن به هدف مقاله است. هدف این تحقیق، توجه دادن به حقیقتی مهم است: عبادت‌های اسلامی فواید جسمی روشنی برای بدن انسان دارد. این پژوهش به دنبال بیان تاثیرات مثبت حرکات نماز در چرخش خون در مغز و مقارنه‌ی تاثیرات نماز با تاثیر جایگزین‌های آن در اثر انجام ورزش است به ویژه این که انجام ورزش یکی از وسایل متعارف برای حفظ سلامتی بدن است، در این تحقیق به دست‌آورد پژوهش‌های انجام شده‌ی دیگر در گذشته، تکیه شده. بیشتر این تحقیقات برگرفته از تلاش‌های علمی اندیشمندان جهان غرب می‌باشد به همین دلیل هم می‌توان این پژوهش را، نامه‌ا‌ی سرگشاده‌ به جهان غرب دانست.
ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:19 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

انسان به ‌طورفطری خداجوست و به دنبال قدرتی بی‌نهایتی است که همه امور در دست اوست . خالق جهانی زیبا و با عظمت . راه خداجوئی و شناخت خدا به کودک از درون خانواده شکل می‌گیرد . ما در این جا به چگونگی آموزش مفهوم خدا به کودک در مراحل قبل از دبستان می‌پردازیم.

در حدود سه- چهار سالگی بچه‌ها نام خداوند را یاد می‌گیرند و اگر رفتار خانواده افراد مذهبی داشته باشند ، کودک مذهب و رفتار مذهبی را می‌آموزد. کودک در ابتدا به دنبال قوی‌ترین فرد است و چون از نوازدی مادر نیازهایش را رفع نموده می‌پندارد مادر محکمترین تکیه‌گاه است ؛ ولی به زودی می‌فهمد مادر از خیلی چیزها می‌ترسد و چون پدر از آنها <\/h2>






نمی‌ترسد پدر را تکیه‌گاه و قوی‌ترین آدم می‌یابد ولی پدر هم از بعضی چیزها می‌ترسد در این زمان است که از ما می‌پرسد کی قوی‌ترین است؟ به او می‌گوییم: «خدا» . این خدا کجاست؟ به او می‌گوییم بزرگتر که شدی برایت می‌گویم چون کودک سه- چهار ساله در مرحله تفکر ابتدائی است فقط آنچه را می‌بیند قبول دارد نمی‌توان به او گفت: خدا نادیدنی است و همه جا هست.

کودک 6 ساله : عاشق خدا
 به تدریج که بزرگتر شد خدا را به او چنان معرفی می‌کنیم که بچّه‌ها از او خوششان آید از لطف و کرم خدا، مهربانی و قدرت خدا و زیبا دوستی او می‌گوییم . درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده سخن می‌گوییم در این سال‌ها هرگز از قهرخدا و جهنم گناهکاران چیزی نگویید.
    
    کودک 6 ساله به موضوعات مذهبی علاقمند می‌شود . عاشق دعا، نماز و نیایش می‌شود . دوست دارد برای او داستان‌هایی درباره خداوند بگوئید . دوست دارد درباره پیامبران و امامان حرف بزنید و از آنها برایشان داستان‌هایی تعریف کنید.

ک
ودک 7 ساله : اثبات وجود خدا
امّا بعد نوبت به کنجکاوی می‌رسد 7. ساله‌ها از خداوند می‌پرسند و در مقایسه با 6 ساله‌ها بیشتر خواهان اثبات وجود خدا می‌شوند . کودک 7 ساله بر خلاف یکسال قبل سوالاتی را در مورد دیدن خدا، شکل خدا و غیره می‌پرسد . سوالات آنها نباید به حساب سرکشی یا تمایلات ضد مذهبی قلمداد شود ، بر عکس سوالات آنها بیشتر نشانه علاقه آنها به موضوع است. 
   
 به کودکان می‌گوییم همه موجودات در مورد خدا و خالق خویش فکر می‌کنند هر موجودی تصور می‌کند خدا شکل اوست و ما هم که انسانیم فکر می‌کنیم شاید خدا مثل ما دو دست و پا و به صورت ما باشد ولی نه تصور آنها و نه فکر ما درست است . برای همین هیچ‌کس نمی‌داند خدا چه شکلی است . اگر خدا موجودی بود که شکلی داشت و می‌شد او را دید ، همه جا نبود . اگر پیش ما بود دیگر پیش پدرت و یا بقیه‌ی مردم که جاهاهای دور هستند نبود و می‌دانیم که خدا همه جا هست برای همین خدا دیده نمی‌شود. 
   
در مورد مسائل مذهبی هرگز اعمال فشار نکنید . دیکتاتوری و زور پاسخ معکوس می‌دهد بچه‌ها اگر نمازشان را می‌خوانند آنها را تشویق کنید . سعی کنید از دین و مسائل دینی جز خاطرات خوش در ذهنشان چیزی باقی نماند . زمانی که از کودکی به فرزندان خود درک درستی از خدا بیاموزیم ، در زندگی هرگز احساس تنهائی نمی‌کند چون به یقین می‌دانند خدا حامی آنهاست و در سخت‌ترین لحظات با آنهاست. 
 بی‌اعتقادی به خدا احساس تنهائی بوجود می‌آورد که خود سرچشمه اختلالات روانپزشکی است.<\/h2>


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:17 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

 امام علی (ع ) ضرورت توجه به ارزش حج را در نهج البلاغه مورد تاکید قرار می دهند و حج را دلیل اصلی وجود زندگی انسانها می دانند و در همین راستا می فرمایند : خدا را! خدا را! درباره ی خانه ی خدا , تا هستید آن را خالی مگذارید , زیرا اگر کعبه خلوت شود , مهلت داده نمی شوید . 1
حضرت علی علیه السلام در رابطه با فلسفه و ره آورد حج کلام زیبایی دارندو حج را مظهر تواضع انسان در مقابل خداوند می دانند و می فرمایند : خدا , حج خانه ی محترم خود را بر شما واجب کرد , همان خانه ای که آن را قبله گاه انسان ها قرار داده اند که چونان تشنگان به سوی آن روزی می آورند و همانند کبوتران به آن پناه می برند. خدای سبحان کعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد و در میان انسانها , شنوندگانی را برگزید که دعوت او را برای حج , اجابت کنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند , همانند فرشته گانی که برگرد عرش الهی طواف می کنند و سودهای فراوان در این عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوی وعده گاه آمرزش الهی بشتابند. خدای سبحان , کعبه را برای اسلام , نشانه ی گویا و برای پناهندگان , خانه ی امن و امان قرار داد. ادای حق آن را واجب کرد و حج بیت الله را واجب شمرد و بر همه ی شما انسان ها مقرر دشات که به زیارت آن برودی » . 2


آنحضرت از قول باریتعالی می فرماید : « و (خداوند) فرمود آن کس که توان رفتن به خانه ی خدا را دارد , حج بر او واجب است و آن کس که انکار کند , خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است » . 3
همچنین آن حضرت در رابطه با فلسفه حج می فرمایند : « آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان , انسانهای پشین از آدم (ع ) تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش کرد که نه زیان می رسانند و نه نفعی دارند , نه می بینید و نه می شنوید این سنگها را خانه ی محترم خود قرارداده و آن را عامل پایداری مردم گردانید. سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکانها , بی گیاه ترین زمینها و کمترین دره ها , در میان کوه های خشن , سنگ ریزه های فراوان و چشمه های کم آب , و آبادی های از هم دور قرار داد , که نه شتر , اسب و گاو و گوسفند , هیچ کدام در آن سرزمین رفاه ندارند. سپس آدم (ع ) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه باز گردند. تا مردم با عشق قلبها , به سرعت از میان فلات و دشتهای دور , و از درون شهرها , روستاها , دره های عمیق , و جزایر از هم پراکنده ی دریاها به مکه روی می آورند , شانه های خودر ا بجنبانند , گرداگرد کعبه لااله الاالله بر زبان جاری می سازند و اطراف خانه طواف کنند , و با موهای آشفته , بدنهای پرگردوغبار در حرکت باشند لباسهای خود را که نشانه ی شخصیت هر فرد است درآورند , و با اصلاح کردن موهای سر , قیافه ی خود را تغییر دهند , که آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی و خالص شدن , که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه ی محترمش و مکانهای انجام مراسم حج را در میان باغها و نهرها , و سرزمینهای سبز و هموار , و پردرخت و میوه , مناطقی آباد و دارای خانه ها و کاخهای بسیار , و آبادی های به هم پیوسته , در میان گندمزارها , و باغهای خرم و پرگل و گیاه , دارای منازلی زیبا و پرآب , در وسط باغستانی شادی آفرین , و جاده های آباد قرار می داد , به همان اندازه که آزمایشی ساده بود , پاداش نیز سبک تر می شد , اگر پایه های و بنیان کعبه , و سنگهایی که در ساختمان آن به کار رفته از زمرد سبز , و یا یاقوت سرخ , ودارای نور و روشنایی بود , دل ها دیرتر به شک و تردید می افتادند , و تلاش شیطان بر قلبها کمتر اثر می گذاشت , و وسوسه های پنهانی او در مردم کارگر نبود. در صورتی که خداوند بندگان خود را با انواع سختی ها می آزماید , و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند , و به اقسام گرفتاریها مبتلا می سازد تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند , و به جای آن فروتنی آورد و درهای فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید و مسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد. »

رسیدگی به امور حاجیان در مراسم حج
امام اول شیعیان جهان ازجمله مسایل مهم مسئولان امور حج را رسیدگی به امور حاجیان در مراسم حج برمی شمارند به نحوی که در یکی از نامه های خود به یکی از مسئولان می نویسند : « برای مردم , حج را به پای دار , و روزهای خدا را به یادشان آور. در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین , آنان که پرسش های دینی دارند با فتواها آشایشان بگردان , تا آگاه را آموزش و بده و با دانشمندان به گفت وگو بپرداز. جز زبانت چیز دیگری پیام رسالت با مردم , و جز چهره ات در بانی وجود نداشته باشد و هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان . زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود , گرچه در پایان حاجت او بر آورده شود , دیگر تو را نستاید , در مصرف اموال عمومی که دردست تو جمع شده است , اندیشه کن و آن را به عیال مندان و گرسنگان پیرامونت ببخش , و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند برسان , و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندی که در این سامان هستند تقسیم گردد .4
آن حضرت در نامه ای از نامه های خود در تاکید بر رفع نیازهای حجاج می نویسد : « به مردم که مکه فرمان ده تا از هیچ زائری در ایام حج اجرت مسکن نگیرند , که خدای سبحان فرمود : عاکف و بادی در مکه یکسانند (عاکف یعنی اهل مکه و بادی یعنی زائرانی که از دیگر شهرها به حج می آیند) . خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفیق عنایت فرماید :5
فاطمه رسولیان

پاورقی :
1 ـ نامه ی 47 نهج البلاغه
2 ـ خطبه 1 بند 8 نهج البلاغه
3 ـ خطبه 1 بند 8 نهج البلاغه
4 ـ بند 1 نامه 67 نهج البلاغه
5 ـ بند 2 نام 67 نهج البلاغه

منبع


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:16 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

بسیارى مى پرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلاچرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست ؟! در پاسخ مى گوئیم :
اولا: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد، پس او در آغاز پاک آفریده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
ثانیا: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مى خواهند راه حق را بپویند زیانبخش ‍ نیست ، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است ، چه اینکه پیشرفت و ترقى و تکامل ، همواره در میان تضادها صورت مى گیرد.
به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى کند و بکار نمى اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تکامل او مى شود.
یکى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر "تواین بى" مى گوید: "هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این که ، ملتى مورد هجوم یک نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را بکار انداخت و آنچنان تمدن درخشانى را پى ریزى کرد."
منبع


نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:14 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

فقیرى در کنار ثروتمند
 یکى از مسلمانان ثروتمند با لباس تمیز و فاخر محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و در کنار حضرت نشست ، سپس فقیرى ژنده پوش با لباس ‍ کهنه وارد شد و در کنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت .
مرد ثروتمند یکباره لباس خود را جمع کرد و خویش را به کنارى کشید تا از فقیر فاصله بگیرد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از این رفتار متکبرانه سخت ناراحت شد و به او رو کرد و فرمود:
آیا ترسیدى چیزى از فقر او به تو سرایت کند؟
مرد ثروتمند گفت : خیر! یا رسول الله .
پیامبر صلى الله علیه و آله : آیا ترسیدى از ثروت تو چیزى به او برسد؟
ثروتمند: خیر! یا رسول الله .
پیامبر صلى الله علیه و آله : پس چرا از او فاصله گرفتى و خودت را کنار کشیدى ؟
ثروتمند: من همدمى (شیطان یا نفس اماره ) دارم که فریبم مى دهد و نمى گذارد واقعیتها را ببینم ، هر کار زشتى را زیبا جلوه مى دهد و هر زیبایى را زشت نشان مى دهد. این عمل زشت که از من سر زد، یکى از فریبهاى اوست . من اعتراف مى کنم که اشتباه کردم . اکنون حاضرم براى جبران این رفتار ناپسندم نصف سرمایه خود را رایگان به این فقیر مسلمان بدهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله به مرد فقیر فرمود: آیا این بخشش را مى پذیرى ؟
فقیر: نه ! یا رسول الله .
ثروتمند: چرا؟!
فقیر:((زیرا مى ترسم من نیز مانند تو متکبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد)).(1)
(2)) نان خوردن به وسیله دین خدا ممنوع ! ابن عباس (پسرعموى پیغمبر اسلام ) مى گوید:
هرگاه پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله کسى را مى دید و وى توجه حضرت را به خود جلب مى کرد مى فرمود: او شغل و حرفه اى دارد؟ اگر مى گفتند: نه ! مى فرمود: از نظر من افتاد.
وقتى از ایشان سؤ ال مى کردند: چرا؟
حضرت مى فرمود:
- به خاطر اینکه اگر آدم خداشناس شغلى نداشته باشد دین خدا را وسیله دنیاى خود قرار مى دهد و از دین خود نان مى خورد.
قوى ترین انسان روزى پیامبر اسلام از محلى مى گذشت ، مشاهده کرد گروهى از جوانان سرگرم مسابقه وزنه بردارى هستند. آنجا سنگ بزرگى بود که هر کدام آن را به قدرى توانایى خود بلند مى کردند. رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: چه مى کنید؟ گفتند:
- زورآزمایى مى کنیم تا بدانیم کدام یک از ما نیرومندتر است ؟ فرمود: مایلید من بگویم کدامتان از همه قویتر و زورمندتر است ؟
عرض کردند: بلى ! یا رسول الله صلى الله علیه و آله . چه بهتر که پیامبر سلام بگوید چه کسى از همه قویتر است ؟ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
- از همه نیرومندتر کسى است که هرگاه از چیزى خوشش آمد علاقه به آن چیز او را به گناه و خلاف حق وادار نکند و هرگاه عصبانى شد طوفان خشم او را از مدار حق خارج نکند. کلمه اى دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد و هرگاه قدرتمند گشت به زیاده از اندازه حق خود دست درازى نکند.
 پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در معرض قصاص
 رسول گرامى صلى الله علیه و آله در بیمارى آخرین خود به بلال دستور داد که مردم را در مسجد جمع کند. مردم به مسجد آمدند. خود حضرت در حالى که سخت بیمار بود وارد مسجد شد و به منبر تشریف برد. پس از حمد و ثناى الهى از زحمات خود براى مردم بیان نمود و فرمود:
- یاران ! من براى شما چگونه پیامبرى بودم ؟ آیا همراه شما نجنگیدم ؟ آیا دندان پیشینم شکسته نشد؟ پیشانى ام شکسته نشد؟ آیا خون بر صورتم جارى نگردید و محاسنم با خون رنگین نشد؟ آیا متحمل سختیها نشدم و سنگ بر شکم نبستم تا غذاى خود را به دیگران بدهم ؟
اصحاب عرض کردند:
- راستى چنین بودید. چه سختیها کشیدید ولى تحمل کردید و در راه نشر حقایق از هیچ گونه تلاش و کوششى کوتاهى نفرمودید. خداوند بهترین اجر و پاداش را به شما مرحمت کند.
آن گاه پیامبر فرمود:
- خداوند عالم ، سوگند یاد نموده که از ظلم هیچ ظالمى نگذرد. شما را به خدا هر کس حقى بر من دارد و یا به کسى ستم روا داشته ام حقش را بگیرد. چون قصاص در این دنیا نزد من بهتر از کیفر آن دنیاست که آن هم در مقابل فرشتگان و پیامبران انجام خواهد گرفت .
در این هنگام مردى به نام سوادة بن قیس از آخر مجلس برخاست و عرض ‍ کرد: یا رسول الله ! پدر و مادرم به فدایت ! وقتى که از طائف برگشتى ، من به پیشوازتان آمدم . شما بر شتر غضباى خود سوار بودى و عصاى ممشوق به دست داشتى . همین که عصاى را بلند کردى که بر شتر بزنى به شکم من خورد. نفهمیدم از روى عمد بود یا خطا.
فرمود: به خدا پناه مى برم . هرگز عمدا نزده ام .
سپس فرمود:
- بلال ! به منزل فاطمه برو و عصاى ممشوق را بیاور. بلال از مسجد بیرون آمد و در کوچه هاى مدینه فریاد مى زند: مردم ! هر کس حق و قصاصى بر گردن دارد، پیش از روز قیامت پرداخت کند و اکنون پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله خود را در معرض قصاص قرار داده و حقوق مردم را پیش از روز رستاخیز مى پردازد. بلال در خانه فاطمه علیهاالسلام را زد و به ایشان گفت :
- پدرت عصاى ممشوق را مى خواهد.
فاطمه علیهاالسلام فرمود:
- بلال ! پدرم عصاى ممشوق را براى چه مى خواهد؟ امروز نیازى به عصا نیست . زیرا پدرم این عصا را در روزهاى سفر همراه خود مى برد.
بلال گفت :
- اى فاطمه ! آیا نمى دانى که اکنون پدرت در بالاى منبر است و با مردم خداحافظى مى کند.
فاطمه علیهاالسلام فریاد کشید و اشک از دیدگانش فرو ریخت و فرمود:
- اى واى از این غم و اندوه ! اى پدر! پس از تو چه کسى به حال فقرا و بیچارگان مى رسد و پس از تو به که پناه برند؟ اى حبیب خدا! محبوب دلها! سپس عصا را به بلال داد. بلال عصا را خدمت پیامبر گرامى رساند.
حضرت فرمود:
- آن پیرمرد کجاست ؟
- پیرمرد از جا برخاست و گفت :
- این منم یا رسول الله ! پدر و مادرم به فدایت .
فرمود: جلو بیا و مرا قصاص کن تا راضى شوى .
پیرمرد: پدر و مادرم فداى تو باد. شکمت را باز کن !
پیامبر پیراهنش را از روى شکم کنار زد.
پیرمرد: اجازه مى دهید لبهایم را بر شکم مبارکتان بگذارم و بوسه اى بردارم . حضرت اجازه داد. پیرمرد شکم پیامبر را بوسید و گفت :
- بار خدایا! با این عمل در روز قیامت از آتش جهنم به تو پناه مى برم .
پیامبر صلى الله علیه و آله : سوادة بن قیس ! حالا قصاص مى کنى یا مى بخشى ؟
سوادة : یا رسول الله بخشیدم .
پیامبر صلى الله علیه و آله : خدایا! سوادة بن قیس را ببخش ، چنانکه او پیامبر تو، محمد را ببخشید. (3)
پیغمبر صلى الله علیه و آله و شبان
رسول خدا صلى الله علیه و آله با عده اى از بیابان عبور مى کردند. در اثناى راه به شترچرانى رسیدند. حضرت کسى را فرستاد تا مقدارى شیر از او بگیرد.
شتر چران گفت : شیرى که در پستان شتران است براى صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیده ام براى شام آنهاست .
با این بهانه به حضرت شیر نداد. پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله او را دعا کرد و گفت : خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن !
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانى رسیدند. پیامبر کسى را فرستاد از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیرى که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلى الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز براى حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است ، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم ؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره او نیز دعا کرده ، گفت : خدایا! به اندازه نیاز او روزى عنایت فرما!
یکى از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله ! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایى نمودى که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسى که به شما شیر داد دعایى فرمودى که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم !
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: مال کم نیاز زندگى را برطرف مى سازد، بهتر از ثروت بسیارى است که آدمى را غافل نماید.
سپس این دعا را نیز کردند:
- خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافى روزى لطف فرما! 4)
پاورقی:
1- بحار: ج 22، ص 130 و ج 72، ص 13.
2- بحار: ج 103، ص 9.
3- بحار؛ ج 75 ص 28.
4- بحار: ج 22، ص 508.
5- بحار: ج 72، ص 61.

نوشته شده در جمعه 88/4/5ساعت 6:14 عصر به قلم MeysaM دیدگاه شما ( ) |

<      1   2      

Design By : MeysaM